آوا عسلیآوا عسلی، تا این لحظه: 14 سال و 5 روز سن داره

آوای عاشقانه زندگی ام..............

این روزهای آوایی

سلام عشق کوچولو دختر کوچولوی من آوای مامان این روزها عجیب درگیر بازی کردن با شما توی خونه هستم. دیگه زیاد بازی کردن تنهایی رو دوست نداری و تو بازی های کودکانه ات من رو  هم راه میدی ودنبال هم بازی میگردی که اون کسی نیست جز مامان  . با هم خاله بازی میکنیم و من میشم خواهرت   صدا میزنی خواهر بیا بچه رو نگه دار من ظرف ها رو بشورم بعد به عروسکت میگی دخترم برو بغل خاله دارم غذا درست میکنم میایی و میگی مامان این غذاها واسه کیه؟ میگم واسه بابا بهروزه عسلم میگی مگه بابای من دایناسوره که این همه غذا بخوره؟ تازگیها خیلی از وقتت با نقاشی میگذره منم خوشحال که ا...
24 مهر 1392

عید قربان مبارک

همزمان با عید قربان دلت را قربانی عشقٍ... صمیمیت....و مهربانی کن.... روز اوج بندگی وتجلی ایثار ابراهیمی مبارک ...     امسال هم مثل هر سال پدر جون یک گوسفند خریده بود تا روز عید قربانیش کنه پدر جون از سال ٧٩ که حاجی شد هر سال به یاد اون روز عید قربان یک گوسفند قربانی میکنه انشاله که دوباره به زودی حج تمتع قسمت شون بشه قسمت ماهم نیز........ وقسمت تمامی آرزو مندان ...
24 مهر 1392

کودکم روزت مبارک

کودک ناز من این خنده هایی که طعم عسل میدهند و قلب آسمان را آب میکنند ای کاش همیشه در چهره ات باقی بماند...... روزت مبارک عزیزتریییییییییییینم     کاش دنیا سراسر کودکانه میشد وما کودک....... روز کودک برتمام کودکان ناز دنیا این هدیه های زیبا خدا مبارک   ...
15 مهر 1392

باز آمد بوی ماه مدرسه

امروز این آهنگ رو از شبکه پویا پخش کرد و دلم یکهو گرفت ...... یاد روزهایی افتادم که توی این ایام یک کوه دفتر و کتاب رو جلومون میریختیم و جلد میکردیم........ یاد کوله پشتی و کفش و روپوش نو مدرسه که تا قبل از اول مهر صدبار میرفتم ونگاهشون میکردم...... یاد روزهایی که با خواهرم دوتایی دبستان میرفتیم ........ یاد بدو بدو ها وبازی های توی راه...... یاد اینکه همیشه کمی از خوراکیمون رو نگه میداشتیم تا توی راه برگشت از مدرسه بخوریم........ اون مسیر طولانی توی ایام کودکی با اون گامهای بچه گونه که وقتی بزرگ شدم چقدر به نظرم کوتاه میومد......... حتی دلم برای دبیرستان هم تنگ شده برای استرس اون دوران و اون دوستی های بی نظیر و تکرار نشدنی...
1 مهر 1392
1